• وبلاگ : غريب آشنا
  • يادداشت : آخرين برگ...
  • نظرات : 151 خصوصي ، 125 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4   5    >>    >
     

    سلام. تبريك ميگم انتخاب وبلاگتون رو به عنوان وبلاگ برگزيده . الحق و الانصاف كه انتخاب به جا و شايسته اي بود .

    موفق باشيد .

    عزيزم قالب جديد وبلاگت مبارك اين خيلي خوبه

    نشون ميده كه حالو هاوت عوض شده. خوب منم خيلي خشوحالم .

    عزيزم من جمعه ها معمول تهران نيستم چون تنها روزي كهبيكارم و مي تونم از شر اين شهر نفرين شده با مردم واقعا مزخرفش راحت شم . معمولا تنهائي ميرم بباري خودمتو كوه و دشت و بيابون. اماشنبه و يك شنبه و دوشنبه هر وقت و هرجا كه شما دستور بدين من در خدمتم .

    خيلي خشوحالم كردي.

    قربونت برم

    هروقت اين آهنگ رو گوش ميدم نا خوداگاه ميزنم زير گريه . مي دوني شرايط كسي كه شاعر اين شعر گفته تا حدي شبيه شرايط منه خودت كه خبر داري :

    به همين سادگي رفتي بي خداحافظ عزيزم

    سهم تو شد روز تازه سهم من اشك كه بريزم

    به همين سادگي كم شد عمر گل بوته تو دستم

    گله ازتو نيست مي دونم خودم اين و از تو خواستم

    به جون ستارهامون تو عزيز از چشامي

    هر جا هستي خوب و خوش باش

    تا ابد بغض صدامي

    تو رو محض لحظه هامون

    نشه باورت يه وقتي

    كه دوستم ندارم اينو به خدا گفتم به سختي

    من اگه دوست نداشتم ژاي غمهات نمي موندم

    واست اين همه ترانه ازته دل نمي خوندم

    اگه گفتم برو خوبم واسه اين بود

    كه مي ديدم داري آب ميشي ميميري اينو از همه شنيدم

    دارم از دوريت ميميرم تا كنار من نسوزي

    از دلم نميري عمرم نفسامي كه هنوزي

    تو رو ممحض خيرهامون كه نفس نفس خدا شد

    از همون لحضه كه رفتي روحم از تنم جدا شد

    تو كه تنها نميموني من تنها رو دعا كن

    خاطراتم رو نگه دار اما دستامو رها كن

    دست تو اول عشقه بسپرش به آخرين مرد

    مرديكه پشت يه ديوار واسه چشمات گريه ميكرد

    ------------

    اگه تو بري من ديگه با كي درد دل كنم

    ها

    حالا مياي تهران و ميري اما به من نمي گي كيو كجا تا بيام ببينمت

    باشه

    عيب نداره

    ولي اگه من اومدم ماهشهر حتما خبرت مي كنم . تا اگه دوست داشتي بياي همديگر رو ببينم

    و زيبايي لحظه ها همه در گروي نگاه تو بود . اما ..........
    غريب آشنا تو ديگه چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟

    خداحافظي بي معنيست

    تازه داشتيم با هم آشنا مي شديم .

    همسفر بدي نشو.

    به نظرم برو يه يك ماهي استراحت كن بعد نم نم شروع كن.

    مارو با نوشتن بيشتر خوشحال مي كني تا با رفتن .

    سلام

    منو قابل ندونستي كه تو وبلاگم نظر بدي.

    اميدوارم كه هرچه مشكلت حل شه.

    ممنون از لطفت خيلي گلي

    سلام بر محمد عزيز

    محمد جان من بالاخره اژ كردم خوشحال ميشم بياي

    سلامممممم. خوبي؟؟؟؟

    من آپم خوشحال ميشم اگه سر بزني

    به خد افقط تو دستور بده حاظرم همه اين برو بچ كه اينجا بهت نظر مي دن رو جمع كنم بيام باهم اونجا تا مشكلت رو حل كنيم .

    باشه .

    توفقط آدرس بده

    بقيش با ما

    قبوله ؟

    من منتظرم ها ؟

    ببينم دلت ميا داين همه هوادار و خاطر خاوتو بزاي و بري

    داش ممد تولدت مبارك.

    دوست عزيز سلام

    من هنوز هم ميگم كه اميد رو هيچ وقت از دست نده

    حتي جاهايي كه فكر ميكني هيچ راهي نداري باز هم يكي هست كه اگه بخواد...

    و يه بيت شعر ميگم:

    به امداد پشيماني توان ره يافت در جنت...

    كليدي غير انگشت ندامت نيست اين در را...

    موفق باشيد..

    باز هم به من سر بزنيد...

    رنج بزرگ يك انسان اين است كه عظمت او و شخصيت او در قالب فكرهاي كوتاه، در برابر نگاههاي پست و پليد، و احساس او در روحهاي بسيار آلوده و اندك و تنگ قرار گيرد * *

    سلام خوبي عزيز؟

    افرين حالا شدي يه پسر خوب و حرف گوش كن

    مرسي كه دوباره بر مي گردي

    قول بده منو خبر كني

    در ضمن لطفا برگشتنت زياد طول نكشه داداشي جونم

    موفق باشي

    باي

    در دورترين نزديکي
    کودکي پشت پنجره بود
    و با دستانش
    شب را اندازه مي گرفت
    خواب‌‌؛قناري شد و پر کشيد
    و شب
    در حجم دستان کودک آرام گرفت
    سپيده هواي حضور داشت
    آسمان پر از لحظه هاي روشني بود
    و دستان کودک پر از شب
    لحظه ها باران شدند
    و باران؛بر شيشه ها نشست
    روشني اما
    هنوز در آسمان بود
    و شب
    گم شده بود
    آفتاب گريزي جز تابيدن نداشت
    و هيچ نسيمي در نيافت
    که شب را چه شد
    خواب قناري شد و پر کشيد
    قناري اما؛شايد فراموش کرده بود
    که در دورترين نزديکي
    کودکي پشت پنجره است
    هنوز!
    با دستاني پر از شب...

    به من گفتي كه از وبلاگم خوشت اومده اما نگفتي چرا

    چرا؟

       1   2   3   4   5    >>    >