• وبلاگ : غريب آشنا
  • يادداشت : مادر
  • نظرات : 63 خصوصي ، 88 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4   5    >>    >
     
    + مريم 

    . . .

    همه ما وقتي اينطور خودمون رو بازنده مي بينيم دلامون ميگيره ؛ دلامون ميگيره و غصه و اشك و سكوت و گاهي گلايه بهترين مرحم اين دلتنگيه اما . . .

    اما يه زماني ديگه بايد تمومش كنيم و اون لبخند قشنگه رو به حال بزنيم . پس

    لبخند بزن و دست از گلايه بردار حتي اگه بدترين براتون پيش اومده باشه .

    منتظرم از شاديهاي قشنگ زندگيتون براي همه بگين و اين غم رو از لحن قشنگتون برداريد .

    + مريم 

    استاد زندگي ما اونقدرا طولاني نيست كه زماني براي گله كردن داشته باشيم اونم گله هايي از اين جنس .

    گل پسر ! وقتي مي بيني درختي داره كج رشد ميكنه ؛ بجاي اينكه از سايش لذت ببري شاخه هاي خميدش جلوي ديدن رو گرفته قطعش كن . ميدونم خيلي سخته اما باور كن ممكنه . هنوز زمان داري از نو يه نهال بكاري .

    اگه بار قبل براي هر تصميمي كه باعث شده اينطور گلايه كني نياز به نظر و تصميم بزرگترت داشتي حالا كه خودت بزرگ شدي ؛ الان ديگه خودت بخواه ؛ خودت تصميم بگير

    + مريم 

    سلام استاد

    مطلبتون رو خوندم ! گاهي فكر ميكنم ما بچه ها كي ميخوايم بزرگ بشيم ؟! چه موقع ؟ خيلي از تصميماتي رو كه پدر مادرها براي زندگي ما ميگيرند مال وقتي كه ما هنوز بچه ايم . قبول دارم اثر مخربش تا دير زمان به زندگيمون رنگ غم ميده اما بلاخره ما بايد بزرگ بشيم يا نه ؟! بايد يه رنگ تازه ؛ يه طرح نو از خودمون داشته باشيم يا نه ؟!

    سلام
    [گل][گل][گل][گل]
    ما درس صداقت و صفا مي خوانيم
    آيين محبت و وفا مي دانيم
    [گل][گل][گل][گل]
    زين بي خردان سفله اي دل! مخروش
    کآنها همه مي روند و ما مي مانيم
    [گل][گل][گل][گل]
    همراهان هميشگي من
    دگر بار ايزد منان توفيق نگاشتن به من داد تا براي تو بنويسم.
    پس در انتظارت مينشينم تا که بيايي .....
    يا حق[گل]

    سلام به داداش خوبم آقا محمد

    حال شما ؟ چطوريد ؟

    راستي يه چيزي اين رضوان پسر نيستا دختره ، رفتم تو صفحه كامنتش ، ديدم جوابت رو داده ، بعد تازه پست قبليش هم از اين شاكي بود كه چرا همه فكر مي كنند پسره حالا شما رفتي بهش ميگي داداش رضوان ،

    گفتم بهت بگم دفعه ي بعد سوتي ندي چون معلومه كه آپ قبليش رو نخوندي ، راستي درس و مشقت رو مي خوني ، ديگه بايد امتحاناتت نزديك شده باشه ، كي امتحان داري ؟ خوب بخون ها ، انشاالله قبول بشي . يا حق

    داداش؟؟؟؟؟

    اين يه شوخي بود؟!

    هزار سال به سوي تو آمدم

    افسوس

    هنوز دوري

    از هميشه دورتري

    هميشه اما در من كسي نويد مي دهد كه مي رسم به تو

    شايد هزار سال ديگر

    هيچي ندارم بگم.

    خيلي سنگين نوشتي مثل هميشه.

    سلام

    دارم گريه ميكنم

    ميدونم دردت چيه

    خوب مادره

    دل داره

    ازين ميترسم نكنه بچه منم همين حرف رو بزنه

    چيكار كنم كه اين حرف رو نزنه ؟

    تو بگو

    مادرت رو دوست داري

    منم دوستش دارم

    همه مادرا رو دوست دارم

    دلم آتيش ميگيره براشون

    اشكاشون رو ديدم

    غماشون رو ديدم

    خوب اون كه تقصيري نداره

    خوب نيمتونسته از چشات بخونه

    بهش ميگفتي

    با زبون

    خدا زبون رو براي چي گذاشته؟

    اگه قرار باشه همه حرفا با چشم گفته بشه

    پس زبون به چه كار مياد ؟

    + آشنا 
    + آشنا 
    + آشنا 

    عاشقي جرم قشنگي است

    + آشنا 
    آسمان
    + آشنا 
    .

    سلام

    خوندم

    نمي دونم چي بگم

    فقط همين قدر كه من مي دونم وقتي عزيزترين كست زندگي ات را خراب كنه يعني چي؟

    ولي هيجوقت نمي شه نبخشيد. مي شه؟

    خدا مي دونه . همين كافيه نه.

    و اينكه تو اولين كسي نيستي كه عزيزترين كسانت ضربه مي بيني. و متاسفانه آخرين هم نخواهي بود.

    پايدار باشي

       1   2   3   4   5    >>    >