• وبلاگ : غريب آشنا
  • يادداشت : سفرنامه يک مريخي
  • نظرات : 20 خصوصي ، 146 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    هي آشناي غريب مانده در آماس واژه ها هنگام که آخرين واژه را قرباني آينه کرديم تو با مسافران عزادار باد از آينه گذشتي وقتي که اغواگران پير از کوره راه باد خيز به نزديکي پرچين گريه ها رسيدند نام تو بود که زير جنازه هاي آينه و باد بر تارک خاک نقش مي بست زمان زيادي بايد بگذرد تا به ازدحام غربت واژه عادت کني گيرم که خاطره اي از تلفظ تو در کوچه هاي بن بست ذهن ما به جا باشد تمام کن اين بلادت سيال را حالا که زيبا ترين واژه هاي جاري در دهان ما جويده مي شوند واژيدن به چه کارت مي آيد هي آشناي غريب مانده در آماس واژه ها .
    پاسخ

    ziba bood ama shoma????man khedmatrtoon boodam ghablan?