• وبلاگ : غريب آشنا
  • يادداشت : ابرااا
  • نظرات : 28 خصوصي ، 111 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سيگاري بگيران
    من از ماهِ دُرُشتِ گلگون مي‌ترسم،
    من اين ساعتِ خسته را
    براي هجرتِ شبانه ... کوک نخواهم کرد.


    چقدر ساده‌ايم ري‌را!
    نه تو، خودم را مي‌گويم
    من هنوز فکر مي‌کنم سيب به خاطرِ من است
    که از خوابِ درخت مي‌افتد.


    در آينه مي‌نگرم
    و از چاهي دور
    صداي گريه‌ي گُلي مي‌آيد
    که نامش را نمي‌دانم!


    ري‌را ...!
    گفتي برايت
    از آن پرنده‌ي کوچکي
    که تمامِ بهار ... بي‌جُفت زيسته بود، بنويسم!
    باشد ... عزيزِ سال‌هاي دربه‌دري ...!
    راستش را بخواهي
    بعد از رفتنِ تو
    ديگر کسي به آينه نگفت: - سلام!
    شايع شده است
    اين سالها شايع شده است
    که آن پرنده‌ي کوچک
    روحِ شاعري از قبيله‌ي دريا بود،
    يک شب آوازِ کودکي از بامِ دريا شنيد،
    صبح که برخاستيم
    باد ... بوي گريه‌هاي سياوش مي‌داد،
    و کسي نبود
    و کسي نمي‌دانست
    بر طشت‌هاي زرينِ گَرسيوَز
    هزار کبوترِ بي‌سر
    شبيهِ ستاره مُرده‌اند!