من اين دو حرف نوشتم چنان كه غير ندانستتو هم ز روي عنايت چنان بخوان كه تو داني
برسنگ قبرمن بنويسيد خسته بود اهل زمين نبود نمازش شكسته بودبر سنگ قبر من بنويسيد شيشه بود تنها از اين نظر كه سراپا شكسته بودبر سنگ قبر من بنويسيد پاك بود چشمان او كه دائماً از اشك شسته بود بر سنگ قبر من بنويسيد اين درخت عمري براي هر تبر و تيشه دسته بود
من هميشه باروني مثل پاييزم، جدا ز دنيا غم انگيزمدل به تو بستم اما به تو رسيدن قسمت نبود عزيزمسوار بر قايق سرگردان ز قصه ي زندگي تنها نشستمز فرياد و آشوب دل خويش چو شيشه بيصدا شکستم
جاده خوشبختي در دست تعميره دور بزن برگرد اين اسمش تقديره . کوچک که بوديم چه دل هاي بزرگي داشتيم اکنون که بزرگيم چه دلتنگيم
نام : غم / شهرت : سرگردان / زادگاه : ويرانه / تاريخ تولد : دوران غم / شماره شناسنامه : نامفهوم / مدت محکوميت : حبس ابد / نام پدر : رنج / نام مادر : درد / نام پدربزرگ : درويش تنها / نام مادربزرگ : سلطان غم / چراغم : شمع / سقفم : اسمان / مونسم : شب / کارم : حسرت / يادم : انتظار / دردم : فراغ / فريادم : سکوت / ارزويم : مرگ / زندگيم : فقط تو / اميدم : فقط تو / ادرس : خيابان غمستان – ميدان تنهايي – چهارراه بدبختي – خيابان رنج – کوچه غربت – پلاک : ناباوري