سلام دوست عزيز.
من چهار سال از بهترين سالهاي عمرم رو توي اهواز بودم. جايي به نام دانشگاه شهيد چمران. همين اسم كافي بود كه همه فكر آدم رو به خودش مشغول كنه. با مردمش بودم. هم با عربها و هم غير عربها و الان بهترين دوستان من هم مربوط ميشن به اون سالها و خيلي ها هم بچه اهواز و بقيه شهرهاي خوزستان هستند.
بگذريم كه ما عادت كرديم فقط در چنين روزهايي ياد خوزستان بيفتيم و يا ايام عيد و به همراه كاروانهاي راهيان نور. بقيه ايام سال هم هيچ خبري از آنجا نيست.
و كسي از اونهايي كه با راهيان نور به جنوب ميرن از خودشون نمي پرسند كه چرا هنوز كه هنوزه هويزه يه جاده درست و حسابي نداره . چرا مردم آبادان با وجود داشتن پالايشگاه گاز شهري ندارند. از همه مهمتر چرا آب آشاميدني ندارند؟ خوب شايد اصلا اين سوالها لازم نباشه!!!!!
بي خيال همه چيز. عيد امسال بعد از شش سال دوباره رفتم به اهواز. خدا كنه اين دفعه به شش سال نكشه.