• وبلاگ : غريب آشنا
  • يادداشت : بشينم..... برپا !!!
  • نظرات : 68 خصوصي ، 196 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + يه دوست 

    سلام اول تبريك ميگم بابت وبلاگ پر محتوايي كه داري و تشكر از محيطي كه فراهم كردي تا اين مباحث مطرح بشه

    دوست عزيز مطلبت و كامنتهايي كه برات گذاشتن خوندم. هر كسي از ظن خود شد يار من.....

    مهم اينه كه الحمدلله همه به ارزش وجودي شهدا و صفات اونها واقفند .اما سر چگونگي مطرح شدن اونا اختلاف نظر دارن. آره منم ميشناسم كساني رو كه مثل مجيد سوزوكي يا بدتر بودند .ولي مهم اينه كه حضور توي جبهه اونارو پاك كرد . به خودشون اومدن. توبه كردن. رفتن طرف خدا و لايق شهادت شدن. يكيش شهيدي كه كتابخونه مسجد محلمون به نامشه سال 60جزو گروهك منافقين بوده ! بعد يه تحول روحي منجر شد بره جبهه و با اعتقاد شهيد بشه . ميدوني چرا گفتم با اعتقاد چون يه سري حرف مفت زن ميگفتن اينايي كه ميرن جبهه يا اعدامي بودن يا سرخورده و افسرده كه ميخواستن خودكشي كنن دولت به اونا گفته شما كه ميخواين بميرين حداقل تو جبهه بميرين يه آبرويي هم براي خانوادتون كسب كنيد انگ اعدامي هم بهتون نميخوره!

    يا اون شهيدي كه تو گرماي طاقت فرساي جبهه هاي جنوب جايي كه خيليها با عرق گير و زيز پيراهني بودن هيچ وقت لباس آستين بلندشو در نمي آورده

    و بعد از مدتها به اصرار روحاني گردان ميگه كه قبل از انقلاب رو بدنش خالكوبي هاي مستهجن انجام داده حالا خجالت ميكشه همرزماش بدن اونو

    ببينن و ناراحتيش از اينه كه اگه شهيد بشه موقع غسل و كفن همه بدنشو ببينن و پدر و مادرش خجالت بكشن. ولي چون مرد و مردونه توبه كرده بود خدا هم حاجتش رو روا كرد. با گلوله مستقيم آرپي چي شهيد شد و چيزي از بدنش باقي نموند. يا همين شهيد طيب حاج رضايي كه قبل از انقلاب از گنده لاتهاي تهرون بوده ولي عاقبت به خير شد.يه بنده خدايي برام ميگفت زمان جنگ گردان ميثم تمار معروف بوده به گردان داش مشتي ها .بعضي از بچه هاي گردان تو مقر گردان گيوه و شلوار كردي پاشون بود عوض چفيه دستمال يزدي داشتن تو از جلو نظام و خبردار سر صبحگاه عوض الله اكبر به زبون خودشون ميگفتن ما كرتيم يا علي ! و دهها مورد ديگه.

    اما اون چيزي كه مهمه تحول روحي و انقلاب دروني اين شهداي عزيز بوده كه بعد از بازگشت به فطرت پاكشون ديگه به گذشته آنچنانيشون افتخار نميكردن يا اون عادتهاي غلط رو تكرار نمي كردن . چيزي كه تو اين فيلم به اشتباه تا آخر فيلم روش اصرار ميشه . اما از اون طرف اكثريت بچه هاي جبهه و جنگ زمينه هاي مذهبي قوي داشتن . امام (ره) زمان جنگ در پيامي به بعضي روحانيون كه همش غر ميزدن فرموده بود: پنجاه سال عبادت كرديد خدا قبول كند. يكبار هم وصيتنامه شهدا را بخوانيد و ببينيد كه چگونه در عنفوان جواني ره صد ساله را يك شبه طي كردند.

    ولي مسئله اي كه من در اين فيلم ديدم بسط و گسترش شخصيت يك نفر به كل رزمنده ها و ديگري سوء استفاده كارگردان از شخصيت شهيد مجيد خدمت كه به گفته دوستان در مصاحبه با خانواده شهيد چنين اغراق و بي انصافي را تكذيب كردند. البته از ده نمكي بيشتر از اين انتظار نميرود .كه از كيسه شهدا خرج كند و براي رسيدن به هدف خود از نردبان آبرو و اعتبار شهدا بالا برود. كسي كه در مصاحبه هايش شديدا تكذيب ميكند كه قصد داشته با اين فيلم به قول معروف روي بورس باشد و هدف سياسي داشته

    ولي حالا با راه اندازي يه نشريه و به مدد شهرتي كه از اين فيلم نصيبش شده قصد دارد براي انتخابات مجلس در اسفند 86 از حوزه انتخابيه استان مركزي و شهر اراك كانديدا شود. آقاي ده نمكي آيا ارزش دارد به قيمت در آوردن اشك مادر و خواهر شهيد خدمت به هدفت برسي؟ قيامت جواب خدا و شهيد را چه ميدهي؟

    اي شقايق سيرتان ياران خاموش امام

    كيسه ميدوزند با نام شما شيادها

    يا علي

    پاسخ

    سلام دوست خوبم ممنون از لطفت كاش آدرس بلاگتو هم ميذاشتي برام.