سلام غريب آشنا
متن پايينت رو الان خوندم. آفرين به شما كه حرف هاي دل منو نوشتي. از خدا كه پنهون نيس از شما چه پنهون آخرين بار كه با خواهرم راجع به جنگ صحبت كرديم و من همين حرف ها رو با جملات ديگه اي زدم نزديك بود حكم ارتداد من رو صادر كنه! گفتم بابا جاي دوري نرو دايي خودمون يه آدم معمولي بود كه حتي شب قبل از رفتنش كه ديگه بر نگشت تا صبح نشست حكم بازي كرد. ضبطشم كه يكسره بغل گوشش مي خونده. اما دلي داشته به اندازه ي تمام دنيا. وقتي شهيد شد من سه سالم بود. اما هنوزم وقتي اسمش مياد ياد شوخي ها و خنده هاش مي افتم. من مخالفم با اينكه از شهدا اسطوره بسازيم. دقيقا كاري كه با امام حسين كرديم. اسطوره ها بزرگترين خدشه رو به تن واقعيت مي زنند. چرا الان خيلي ها با شنيدن اسم شهدا اخ و پيف كنن؟ حرف زياده. انشا الله پست بعدي وبلاگ من راجع به جهاد و بالاخص جنگ ايران و عراق خواهد بود. و حرفهاي ناگفته اي كه هيچ گاه زده نشده....