سلام
گله م رو بذار به حساب بي قراريم .
من و تو زائران خسته يک معبد دوريم که با دستاني خالي باز مي گرديم ولي احساسمان لبريزست از عرفان
من و تو راندگان اسمانيم. ظهور نور را ديده ايم در افاق و حتي خوشه اي از عشق را چيده ايم .و اکنون قرنهاست که عزلت نشين کوي رندانيم و بر سجاده اطلس وضو با اشک مي گيريم