«آنانكه به دنبال خدائيد، خودآئيد خودآئيد
بيرون ز شما نيست، شمائيد شمائيد»
سلام
واقعا هنر مندهايي كه محبوبند يكي يكي دارن ميرن و خيلي هم زود ميرن
فعلا باي
خيلي قشنگ بود
اپم بيا منتظرتم
من در مورد كسي خاصي حرف نمي زنم
خيالت راحت
.......... تصويرپردازي مستلزم برهم زدن قواعد بازيه ، بايد ساختار و معيار بازي امروز رو بدونيم و بتونيم اين رو بر هم بزينم
............. بيست و چند سال از انقلاب ما نمي گذره زمينه اي که به وجود آمده که ما اصلاً جرآت بکنيم سناريوهاي غربي رو نقد بکنيم و بهشون بگيم تصويرپردازي القايي و اون وقت درصدد اين بربيايم که بر مبناي بصيرت تصويري رو ايجاد بکنيم همه
اين مستلزم تلاش اهل حقه که توي عالم بتونند منتشر بشند و تصاويري که خودشون دارند معارفي که دارند رو توي عالم منتشر کنند و کم کم حلقه هايي که به قول حضرت امام هسته هاي مقاومت در دنيا رو شکل بدن اين هسته هاي مقاومت شکل بگيره و سطح بلوغ جامعه بشري افزايش پيدا کنه تا کم کم تا به اين سطح برسيم که بتونيم دنيا رو قانع کنيم حداقل کشورهايي که هم فکر خودمون هستند رو ......
با« تصويرپردازي از آينده و تدارک فکري » به روزيم سري بزنيد
در صورت تمايل بر و بچه هاي اصفهان رو هم لينک کنيد
ياحق
سلام داداشييييييييييييي
خوبيييييييييييييييييييييييييييييييييي
ايشاالله كه هميشه خوب باشي.
چقدر شعر تلخي نوشتي ولي عينه واقعيته.
خيلي دلم مي خواد كمكت كنم.
داداشي اميدوارم كه شاد بشييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي
دوستدار داداشي:آجيييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي
ديشب يكي برام كامنت گذاشته بود و به من گفته بود مرده پرست...
دلم گرفت نوشتم...
آره...من مرده پرستم...ولي پرستشم با مرگ اون آدم شروع نشد...من حتي وقتي كه زنده بود هم مي پرستيدمش...
چون بچه پاك و خدايي بود...چون نشونه هايي از خدا تو وجودش بود...چون هروقت سهل انگاري مي كردم و نماز اول وقت نمي خوندم با من دعوا مي كرد كه ستاره خدا قهرش مي گيره...
كسي بود كه مي دونست مي خواد بميره اما هميشه يه جوري شاد رفتار مي كرد كه اصلآ انگار نه انگار مي دونه كه مي خواد بميره...
كسي بود كه هروقت مي رفت نماز بخونه در اتاقش رو قفل مي كرد كه كسي اشكاشو نبينه كه داره گوله گوله اشك مي ريزه و با خداش درد و دل مي كنه...اما صداي گريه شو كه من مي شنيدم...صورت قرمزشو وقتي از در اتاق مي آمد بيرون من مي ديدم كه از گريه سرخ شده...صداي ناله هاشو مي شنيدم كه از درد فقط مي گفت دخيلم يا ابوالفضل...
سلام من يه مدت اهواز نبودم نمي تونستم سر بزنم به وبلاگتون شرمنده .اصلا به اينترنت دتري نداشتم
مو فق باشيد
با همه لحن خوش آوايي ام
در به در كوچه تنهايي ام
اي دو سه تا كوچه زما دورتر
.....
شعر بسار زيبايي بود
خدايشان رحمتشان كند
وخدايمان همه ما را بيامرزد
انشالله
منتظرحضور سبزتان هستم
يا حق