• وبلاگ : غريب آشنا
  • يادداشت : مادر
  • نظرات : 63 خصوصي ، 88 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام همشهري

    ببخشيد يه دفعه رفتم و يه مدت نبودم.زندگي خيلي سخت شده بود.مي خواستم افكارمو سرو سامون بدم.فايده اي نداشت.بيشتر تو سر در گمي فرو رفتم!

    اينجوري نبينمت.دلم بد جور گرفت.چرا اينجوري هستي؟بعضي اوقات آدم يه اشتباهاتي ميكنه كه اگه ديگران هم فراموش كنن خود آدم نمي تونه فراموش كنه.

    بادعا كردن خدا هيچكيو نميكشه.اگه اينطور بشه من ازت جلوترم!!من به اين نتيجه رسيدم كه به جاي دعا كردن واسه مردن از خدا بخوام راه درست زندگيو بهم نشون بده و كمكم كنه كه از چاله به چاه نيفتم.

    من بلد نيستم كسيو آروم كنم.يه نفرو ميتونستم آروم كنم كه الان واسش شدم سوهان روح.دوست ندارم اينجوري باشي.اي كاش كاري از دستم بر ميومد.

    پيشم بيا.