غريب آشنا ي عزيز...با اينحال تمامي اينها ميگذره...باور کن که دختر خورشيد فقط يک کمي خسته است!!!زود خوب ميشه!!!ممنون که مثل يک برادر نگران حالمي!!!راستي اون دوست ديگه ي وبلاگت همون کسيه که من ميشناسمش؟؟؟پس چرا فقط اول اسمش رو گفتي؟؟؟ولي ممنونم که حضورم توي وبلاگت برات مهمه...همونطور که براي من مهم و هميشه نظراتت از بهترين نظرات وبلاگم بوده!