• وبلاگ : غريب آشنا
  • يادداشت : خوزستان من
  • نظرات : 10 خصوصي ، 149 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    سلام...چه عالي نوشتين..از شهرتون ..از ديارتون...از عشقتون...ميدونين يه حسي بهم داد...ادمو ياد چيزاي قشنگي ميندازه...ياد انسانيت...والبته ادمو ياد يه تعداد كم لطفي هاا...كه واقعا نارا حت كننده س...كاش ادما ..يعني همشون به خيلي چيزا اهميت ميدادن كهالان داره يواش يواش فراموش ميشه....و اين درد بزرگيه....

    دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۵ - 00:54

    درود
    ممنون همشهري از اين همه لطفت
    راستي من كلي از شما سوال دارم
    كاش مي شد يه بار بيياين تو مسنجر
    به هر حال من شما رو اد كردم با همين آي دي كه تو وبتون بود الان مي خوام لينكون كنم
    بازم ممنون و به اميد ديدار

    دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۵ - 00:29

    سلام
    من امروز اولين باريه كه وب شما رو مي بينم
    خيلي زيبا حرف دل همه خوزستاني ها رو زدي
    ولي با كلمه نجابت مخالفم
    مردم خوزستان اگه حرفي نمي زنن به خاطر اينه كه ميگن حوصله دردسر نداريم. تا مياي يه اعتراضي چيزي داشته باشي مي گن
    بشين تو هم حوصله داري ؟دنبال دردسري ها
    در صورتي كه نگفتن ها دردسره
    حرف براي گفتن بسيار است
    موفق باشي

    دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۵ - 00:16

    سلام
    واقعا ببخشيد خليلي معذرت ميخوام كه دير كردم
    خيلي زيبا بود من كه خوزستان رو نديدم اما با اين همه تعريفي كه شما كردي بايد هرطور هست بيام
    حالا نميدونم شما مشهد منو ديدي يا نه؟
    ممنون از حضورت موفق و سلامت باشي
    يا علي

    يكشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۵ - 23:18

    سلام غريب آشناي عزيز
    حرفي رو بزن كه بتوني بنويسي... چيزي رو بنويس كه بتوني پاشو امضاء كني... چيزي رو امضاء كن كه بتوني پاش بايستي! (ناپلئون)
    يه كم زود زود آپ كن(يكي مي خواد به خودم بگه ها)
    بازم با اينكه خونده بودمش ولي دومرتبه خوندم.خيلي قشنگ مي نويسي
    تا بعد علي يارت

    يكشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۵ - 22:56
    + ساده دل 

    http://abitarin92.mihanblog.com/

    سلام
    من كه امدم
    حالا تو بيا و در ضمن
    شهر خون شهر عشق

    يكشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۵ - 21:55
    + سم&#1740;را-اهواز 

    سلام

    معذرت مي خوام کنظور خواستي نداشتم

    در اومدي!!!!!!

    يكشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۵ - 22:37

    غريب آشنا ي عزيز...با اينحال تمامي اينها ميگذره...باور کن که دختر خورشيد فقط يک کمي خسته است!!!زود خوب ميشه!!!ممنون که مثل يک برادر نگران حالمي!!!
    راستي اون دوست ديگه ي وبلاگت همون کسيه که من ميشناسمش؟؟؟پس چرا فقط اول اسمش رو گفتي؟؟؟
    ولي ممنونم که حضورم توي وبلاگت برات مهمه...همونطور که براي من مهم و هميشه نظراتت از بهترين نظرات وبلاگم بوده!

    يكشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۵ - 21:20

    سلام غريب آشنا...اول يه توضيح كوچولو بدم؟؟؟كامنت قبلي كنار اسمم يك به مادربزرگ اضافه داشت كه شرمنده!!!كامنت مال خود خود شما بود نه مال مادربزرگ!از قبل مونده بود!

    يكشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۵ - 21:07

    راستي غريب آشناي عزيز...تعارف نکرده بودم...ميدوني حال من مثل چيه؟؟خوبم!!!ولي تو باور نکن!!!
    نميدونم با گفتن اينکه بگم هيچ تغييري نکردم اوضاع درست ميشه؟؟؟ميدوني من يه عهدي پنهوني بين خودم ومعلوم همون دوستمون بستم!اينکه نبايد آبروي اسم دختر خورشيد رو ببرم!آخه نميفهمم غم و غصه کجا و دختر خورشيد کجا!ولي من دختر خورشيد خوبي نيستم چون غم و غصه مياد سراغم!

    يكشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۵ - 21:14

    پروانه‌ها قنديل‌ شده‌ بودند. اين‌ چيزي‌ بود كه‌ حاجي‌ گفت‌. حالاپروانه‌ كه‌ مي‌سوزد و خاكستر مي‌شود چگونه‌ قنديل‌ شده‌ بودند، خدا مي‌داند....

    با پروانه هاي قنديل شده به روزيم

    غريب آشنا قرارمون كه يادت نرفته
    دوست دارم از نوشته هاي زيباتون برامون
    و اهالي غروب شلمچه بنويسيا

    ياحق


    يكشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۵ - 20:55

    سلام غريب آشنا
    با اين نوشته ات انگار يه سفر اومدم خوزستان

    جالب بود

    نمي دونستم خوزستاني هستي

    به هر حال همه جاي ايران سراي من است

    از همين جا يه سلام گرم به گرماي هواي خوزستان
    خدمت همه خوزستانيا

    يكشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۵ - 20:53

    سلام من به تو اى خاك پاك خوزستان *** درود من به تو اى دشت داغ خون آلود

    سلام من به تو و خلق رنجديده تو *** كه باختند در اين جنگ جمله بود و نبود

    به پايمردى خلق تو هيچ خلقى نيست *** كه استوار چو كوه است و رهسپار چو رود

    نژاد نامه آزادگان ز خطه توست *** نژادنامه كه را چون تو هست و خواهد بود

    هزار مرتبه ديدم به دامنت خورشيد *** بر آمد از دل دريا و خفت در دل رود

    دو سال رفته كه در تيرگى نهان شده اى *** توئى كه نفت تو مشعل به عالمى بخشود

    يكشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۵ - 18:27
    + ماندانا 

    سلام .اوني که ماجراشو برات تعريف کردم يکي از دوستام ديده .بهم گفت اوني که ماجراشو برات تعريف کرده بودم گفته هيچ کينه اي نيست ! نمي دونه من دريه در دنبالشم لهش کنم !!!

    يكشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۵ - 19:22
    + سميه 

    سلام غريب آشنا عزيز

    ممنونم كه سر زدي خوشحالم كردي


    صفاي قدمت

    يكشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۵ - 17:59
     <      1   2   3   4   5    >>    >