• وبلاگ : غريب آشنا
  • يادداشت : شريعتي
  • نظرات : 17 خصوصي ، 100 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ... *
    قبول نيست ري را
    بيا قدم هامان را تا يادگاري درخت شماره کنيم
    هر که پيشتر از باران به روياي چشمه رسيد
    پريچه بي جفت آبها را ببوسد
    برود تا پشت بال پروانه
    هي خواب خدا و سينه ريز و ستاره ببيند

    قبول نيست ري را
    بيا بي خبر به خواب هفت سالگي برگرديم
    غصه هامان گوشه گنجه بي کليد
    مشق هامان نوشته
    تقويم تمام مداس در باد
    و عيد يعني هميشه همين فردا...
    نه دوش و نه امروز
    تنها باريکه راهي است که مي رود
    مي رود تا بوسه، تا نقل و پولکي
    تا سهم گريه از بغض آه
    ها ري را!
    حالا جامه هايت را
    تا به هفت آب تمام خواهم شست
    صبح علي الطلوع راه خواهيم افتاد
    مي رويم، اما نه دورتر از نرگس و روياي بي گذر
    باد اگر آمد
    شناسنامه هامان براي او
    باران اگر آمد
    چشمهامان براي او
    تنها دعا کن کسي لاي کتاب کهنه را نگشايد
    من از حديث ديو و دوري از تو مي ترسم... ري را!


    * از سيد علي صالحي