• وبلاگ : غريب آشنا
  • يادداشت : خاطره
  • نظرات : 29 خصوصي ، 131 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ديدم در آن كوير درختي غريب را
    محروم از نوازش يك سنگ رهگذر
    تنها نشسته اي،
    بي برگ و بار ،زير نفسهاي آفتاب
    در التهاب،
    در انتظار قطرِِِه باران
    در آرزوي آب.
    ابري رسيد
    چهره درخت از شعف شكفت...
    شعر قشنگي بود مثل هميشه!موندم اين سليقه ي تو فقط توي انتخاب شعر اين قدر محشره يا توي زمينه هاي ديگه هم خوش سليقه ايي؟!