سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غریب آشنا
  • غریب آشنا ( سه شنبه 87/3/28 :: ساعت 7:43 عصر)

    عیادت
    مرگ از پنجره ی بسته به من می نگرد
    زندگی از دم در
    قصد رفتن دارد
    روحم از سقف گذر خواهد کرد
    در شبی تیره و سرد
    تخت حس خواهد کرد
    که سبکتر شده است
    در تنم خرچنگیست
    که مرا می کاود
    خوب می دانم من
    که تهی خواهم شد
    و فرو خواهم ریخت
    توده ی زشت کریهی شده ام
    بچه هایم از من می ترسند
    آشنایانم نیز
    به ملاقات پرستار جوان می آیند



  • کلمات کلیدی : عمومی


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    عیادت
    پست چهلم : پایان
    حرف حق
    فقط عزاداری؟
    آخرین خدانگهدار
    غریبه
    خاطره
    دردهای من نگفتنی است...
    غریب
    این را همه می دانند
    ابرااا
    عجب آواز خوشی در راه است
    [عناوین آرشیوشده]