وبلاگ :
غريب آشنا
يادداشت :
شاسوسا
نظرات :
18
خصوصي ،
98
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
غزل
ريرا
به خاطر داري آن روز غروب
تو گفتي بوي ميخک و ستاره ميآيد،
اما صدايي شبيه صداي بامداد آمد:
شما شيونِ اسپند را
بر آتش نديدهايد!
بعد يک فوج ستارهي سپيد را ديديم
با آسماني که باکره بود
و ترانهاي که لبِ پنجره
به گلويِ گلدان ... نُک ميزد!
من هنوز نميدانم چرا
غروبِ هر پنجشنبه گريهام ميگيرد!
برايم بنويس
شاعرانِ بزرگ ... به ماه کامل چه ميگويند!