• وبلاگ : غريب آشنا
  • يادداشت : مادر
  • نظرات : 63 خصوصي ، 88 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    سلام

    ممنون كه مادر رو تذكر داديد خيلي وقتا در حقش بدي ميكنم اميدوارم منو ببخشه.

    با التماس كمي عدالت بروزيم

    التماس دعا

    سلام

    چي شده عزيز؟ نبينم ناراحت باشي! مادرها هم ادمن گاهي اشتباه مي كنن اما اشتباهشون هم از روي خيرخواهيه.

    آهنگ وبلاگت هم كه ديوونم كرده.

    سلام . ميلاد امام رضا (ع)مبارک [گل]

    آپ کردم ممنون مي شم نظر سازندتون را بدونم .


    با نام رضا به سينه ها گل بزنيد

    با اشك به بارگاه او پل بزنيد

    فرمود كه هر زمان گرفتار شديد

    بر دامن ما دست توسل بزنيد

    هر چند حال و روز زمين و زمان بد است

    يك تكه از بهشت در آغوش مشهد است

    حتي اگر به آخر خط هم رسيده اي

    آنجا براي عشق شروعي مجدد است[لبخند]

    آن گاه كه درهاى آسمان گشوده شد و پرتوى از نور رخشان امامت بر زمين تابيد، مژده اى شادي بخش، دلهاى زمينيان را فراگرفت وتاريكناى سلطه گرى وهواپرستى، با زايش رهبرى ربّانى ورهاننده، به رسوايى افتاد.
    يازدهم ذى القعده سال 148 هجرى كه امام رئوف ما زاده شد، وعلى بن موسى الرضا عليه السلام به عنوان سرچشمه اى از نيكى ومهربانى وهدايت رخ نمود، پناهگاهى پديد آمد كه خدا پرستان را در خود گرد آورد.
    زاد روز آن رهبر هشتمين بر شيفتگان حضرتش خجسته باد.

    اي كاش گاهي اين احساسات بيش از حد مادرانه اجازه ميداد كه مادرا از روي منطق تصميم گيري كنن اگر چه من خودم مادرم وخيلي وقتا احساسات عقلومنطقمو كور ميكنه

    ميشه بپرسم الان كجا زندگي ميكنيد ومادرتون كجا هستن موفق وشاد باشيد

    راستي من اپم

    سلام خوبيد

    معلومه خيلي دلت گرفته واقعا نميدونم چي بگم اخه نميدونم قضيه چي بوده

    فقط همينو ميدونم كه خيلي از مادرا بعضي وقتا به خاطر احساسات بيجاي خودشون كه فك ميكنن درسته دست به كارهايي ميزنن كه ممكنه يه عمر سرنوشت بچه هاشونو خراب كنه شايد خود منم خيلي وقتا از مادرم شاكي بودم ولي خيلي دلم براش تنگ ميشه چون فقط سالي چند روز اونو ميبينم

    توام مثل من غريبي ؟؟؟

    محمد جان

    دوست خوبم نمي دونم چي بگم به خدا...

    مادر عزيز دل همست احترامت به مادرت با وجود اين مشكلات قابل احترامه

    موفق باشي دوست گل من

    راستي با زحمتاي ما چه ميكني

    سلام .

    اومدم كه نظر بدم ولي بعد از خوندن متن انگار لال شدم ...

    واقعا نمي دونم چي بگم . گلايه ي عجيبي بود اونم از مادر ...

    نه نه ... نمي خوام كسي رو مذمت اصلا من كه تو جريان نيستم ولي فقط همينو بگم كه بعد از خوندن متن احساس بدي بهم دست داد . از اينكه چه دردي بايد تو سينه كسي باشه كه وادرش بكنه همچين خطابه اي رو بنويسه ....

    موندم به خدا ...

    ايشالله برا دفعه بعد برا متن بعدتون يه نظر درست حسابي ميذارم ...

    خوشحال ميشم بهم سري بزنيد

    سلام .

    خوب بود ! سرشار از احساس بود ....... ديگه چي بگم ؟

    يک فضولي: شما ساکن اهوازين؟... من فضول نيستم هاااا.

    محض اطلاع عرض شود که وبلاگ معجون متعلق به من نيست. بنده علاوه بر همين پارسي بلاگ, در ميهن بلاگ هم وبلاگي دارم: http://yekiyedooneh.mihanblog.com/ که اونجا در حقيقت وبلاگ اصلي من محسوب ميشه. يک جاي ديگه هم گه گاهي مي نويسم که کمي خصوصي تره: http://yekiyedooneh64.blogfa.com/

    به جز اينايي که عرض شد وبلاگ ديگه اي ندارم.

    مسئله ي بعد اينکه در پارسي يار شما قيد شده که شما 5 ساله هستين با 5 کيلو وزن! اين در حاليه که 184 سانت قد دارين!! فکرنمي کنين قدري نا هماهنگي وجود داره؟!!

    سخت تر از اين حرف هاست... که مادر را بشود دوست نداشت.

    سخني نيست. تنها... تبريک مي گويم به خاطر بخششت.

    بزرگواري هم کاريست... مادرانه!

    سلام

    شما چيكار مي كنيد؟

    مياد بالاخره يا نه؟

    آسماني فكر كن و زميني زندگي كن

    اين يعني سعادت

    سبز باشي...

     <      1   2   3   4   5    >>    >