سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غریب آشنا
  • غریب آشنا ( سه شنبه 87/3/28 :: ساعت 7:43 عصر)

    عیادت
    مرگ از پنجره ی بسته به من می نگرد
    زندگی از دم در
    قصد رفتن دارد
    روحم از سقف گذر خواهد کرد
    در شبی تیره و سرد
    تخت حس خواهد کرد
    که سبکتر شده است
    در تنم خرچنگیست
    که مرا می کاود
    خوب می دانم من
    که تهی خواهم شد
    و فرو خواهم ریخت
    توده ی زشت کریهی شده ام
    بچه هایم از من می ترسند
    آشنایانم نیز
    به ملاقات پرستار جوان می آیند



  • کلمات کلیدی : عمومی

  • غریب آشنا ( چهارشنبه 86/11/17 :: ساعت 2:30 عصر)

    یک سال نوشتم و نوشتم ...
    یه وقتایی واس دل خودم.. ویه موقع هایی هم : ... نوشتم تا یکی بخونه
    یکی
    آره یکی
    و حالا
    به نقطه اوج قصه رسیدم...

    گاهی مهمترین
    قسمت داستان که  میرسی باید نقطه بذاری :
    .
    دوستان
    خدانگهدار همه تون.حلالم کنین.
    تو این صفحه مدتی نقاب شادی زدن رو امتحان کردم...که بی نتیجه بود...و بعد :‏خودم شدم:!! و غمنوشته هام!! اما دیگه نه! الآن دیگه میخوام زندگیمو اونجور که میخوام بسازم:‏ خدارو شکر انگیزه شادی کم نیس تو زندگی و من الآن یکی از بهترینهاشو دارم: آره خود شادی! نه نقابش!  میخوام اون غریب غمدار رو همینجا بذارم و برم و اینجا بشه مقبره ی غصه هایی که دیگه نمیخوام سراغی ازشون بگیرم. و شما همه تون بشید شریک شادیهایی که دلم میخواد با همه قسمت کنم!!!
    آره انگیزه زندگی ... و من به خاطر همین انگیزه هم که شده میخوام تموم غمهامو بذارم تو همین صفحه بمونه...شما هم غصه هاتونو بریزین توش و باهام بیاین.
    میدونم دور نیست زمانی که بیام و آدرس صفحه ی جدیدی رو بهتون بدم: صفحه ای که توش از روشنی بنویسم و شادی.
    پس به امید دیدار.
    پ.ن. : اینم پست چهلمم. (گرچه این کاملاً اتفاقی بود...بعد از اینکه نوشتمش تازه دیدم این چهلمی بوده...)



  • کلمات کلیدی : عمومی

  • غریب آشنا ( چهارشنبه 86/10/19 :: ساعت 10:0 صبح)


    مطلبی هس که به این روزها مربوط میشه : نتونستم خودمو نگه دارم و نگم اینو. شاید باز به عده ای بربخوره اما میخوام این بار هم رو دیدگاههای خودم پافشاری کنم! که: کی گفته اسلام دین گریه س؟ کی میگه فقط عزاداری ائمه رو باید تجلیل کرد؟ کی گفته شیعه همیشه باید گریوووون باشه؟؟ چرا برای عزاداری آقا امام حسین (ع) سنگ تموم میذاریم اما واسه تولدش هیچ؟ یادمه چن سال پیش نماینده های مجلس کلی جلسه گرفتن و بالاخره تصویب شد که به جای تولد امام رضا (ع) ، سالروز شهادتش تعطیل شه!! آخه چرا؟میگن خب یک روز تعطیله دیگه: چه این چه اون!!
    کی گفته؟؟؟میدونی چه اثر روانی داره همین؟ همین بچه های خودمون وقتی می بینن برنامه های صدا و سیما تو ایام میلاد و شهادت چندان فرقی نمیکنن!!دلزده میشن! به جای اینکه روز تولد اماما تو دلشون شور باشه، شادی باشه، خوشحال باشن! و بیان بگن "وای چه روز خوبیه! چی شده که امروز همه برنامه های تلویزیون انقده شادن؟"...(و روز شهادت هم براشون توضیح بدیم که میدونی چرا امروز همه غمگینن؟ چون امامشون...)
    نه!!!!! بچه ی بدبخت اصلا نمیتونه تفاوتی ببینه بین این دو روز  کاملا متفاوت!
    خب عزیزم! این که بچه مسلمونه اینجوری "آگاه"ش کردین!! چه شود!! واسه اون بابایی که همه وجودش عناد با اسلامه و  منتظر یه همچین فرصتی!!! تا سریع بیاد و همینو خنجر کنه تو سینه ت!! : ور میداره با بهترین تیتر و بالاترین تکنولوژی خبریش همه جا جار میزنه که : اسلام اینه! شیعه اینه! مبادا به فکر مسلمون شدن بیفتین ها!! : وگرنه مجبورین مث بقیه شیعیان تمام عمر فقط غمگین باشین!!
    کاش کسی میشنید صدای منو و یه فکری میکرد به حال عزادارانی که بلد نیستن روز ولادت، همه دنیا رو مبهوت شادمانی خودشون کنن!!


  • کلمات کلیدی : عمومی

  • غریب آشنا ( سه شنبه 85/12/29 :: ساعت 7:22 عصر)

    گوشها منتظر بانگ جرس‌های من‌اند
    کوچه‌ها منتظر بانگ قدم‌های تو اند
    تو از این برف فرو آمده دلگیر مشو
    تو از این وادی سرمازده نومید مباش
    دی زمانی دارد
    و زمستان اجلش نزدیک است
    من صدای نفس باغچه را می‌شنوم
    و صدای قدم گل را در یک قدمی
    و صدای گذر گرده گل را در بستر باد
    و صدای سفر و هجرت دریا را در هودج ابر
    و صدای شعف فاخته را در باران
    و صدای اثر باران را بر قوس و قزح
    و صداهایی نمناک و مرموز و سبز
    عجب آواز خوشی در راه است


  • کلمات کلیدی : عمومی، دلتنگی های من

  •    1   2      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    عیادت
    پست چهلم : پایان
    حرف حق
    فقط عزاداری؟
    آخرین خدانگهدار
    غریبه
    خاطره
    دردهای من نگفتنی است...
    غریب
    این را همه می دانند
    ابرااا
    عجب آواز خوشی در راه است
    [عناوین آرشیوشده]