![]() |
![]() |
|
غریب آشنا ( سه شنبه 85/12/29 :: ساعت 7:34 عصر)
|
![]() |
![]() |
|
غریب آشنا ( سه شنبه 85/12/29 :: ساعت 7:31 عصر)
نمی دونم خوزستان منو دیدی...؟ |
![]() |
![]() |
|
غریب آشنا ( سه شنبه 85/12/29 :: ساعت 7:25 عصر)
تقدیم با عشق: تو می آیی ...کجا یا کی؟ |
![]() |
![]() |
|
غریب آشنا ( سه شنبه 85/12/29 :: ساعت 7:25 عصر)
سه شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۵ سلام دوستان وقتی پارمیدا به بلاگش دعوتم کرد کار جالبی دیدم که منم با کمی تغییر فکر میکنم بهانه خوبیه که بهتر همدیگه رو بشناسیم. 2- مث مورچه (یا شاید سنگ پا!!!) هستم: مسیر رسیدن به هدفم هرچقدم دشوار باشه انقدددد تکرارش میکنم تا بالاخره اون دشواریه از رو بره نه من!: عقیده دارم یا تو مشکلاتتو از پا در میاری یا اونا تورو 3- میمیرم واسه 14 معصوم(ع)، شهدا ، شریعتی ، آی متنفرم از این برخوردای متحجر که تصور میکنن هر کدوم اینا مال عده خاصیه !! 4- توی 2 چیز دیوونگی واسم مرز نداره: اعتراف میکنم که آدم دورویی هستم !: همیشه سر کلاسم انقد شارژ و خندون نشون میدم که حتی شاگردای کسلم هم سرحال بیان ... راستش هیچکدوم حتی احتمال نمیدن تو زندگیم اصلا ممکنه مشکلی هم وجود داشته باشه |
![]() |
![]() |
|
غریب آشنا ( سه شنبه 85/12/29 :: ساعت 7:24 عصر)
چهار شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۵ There will be two dates on your tombstone, And your friends will read them. But all that’s going to matter is that little dash between them. Make your life worthwhile for others. (ترجمه آزاد آزاد از غریب آشنا): رو پلاک آخرین خونه م 2 تاریخ حک میشه ، حتما دوستامم میخوننشون..... اما مهم فقط خط تیره ی بین اون تاریخهاست ایکاش یه کاری کرده بودم که زندگیم واسه دیگران ارزشمند بشه ...
|
![]() |
![]() |
|
غریب آشنا ( سه شنبه 85/12/29 :: ساعت 7:23 عصر)
سه شنبه ۳ بهمن ۱۳۸۵ چشم افتاد به یه تصویر |
![]() |
![]() |
|
غریب آشنا ( سه شنبه 85/12/29 :: ساعت 7:22 عصر)
نوشته شده توسط غریب آشنا ساعت 17:45 شنبه ۳۰ دی ۱۳۸۵ دلم لک زده واسه غروبای صحنش...و صدای نقاره خونه ش وقت سحر... |
![]() |
![]() |
|
غریب آشنا ( دوشنبه 85/12/28 :: ساعت 9:50 صبح)
... |
![]() |
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
![]() |